«هادی» برای دیدن مادربزرگش از تهران به مشهد میرود. مادرش به او خبر داده که مادربزرگ زمینگیر و بیمار شده. چندی ماندن در خانهی مادربزرگ با دیدار قوموخویشی که مدتهاست برخی از آنها را ندیده، مرور خاطرات کودکی، دلخوریها و گلایههای خانوادگی همراه میشود. داییهایی که بعضی مدتهاست با هم قهرند، برای مراقبت از مادرشان […]